سالی یک روز معلم
اردیبهشت ماه این افسانه افسون شده ی سال های دوربهانه ای شده تا همه بیاد روزهای خوش مدرسه
یادی کنیم از کسانی که از روی مهربانی و عطوفت برما رایحه دل انگیز یاس های سپید آگاهی ودانایی را
ارزانی داشتند.
حال که به بهانه هایی و یا نه به بهایی خم میشویم وبر دستانی بوسه میزنیم که روزی تکیه گاه دستان
لرزانمان بودند .دستانی که الفبای آزادی و آبادانی را برایمان هجی کردند. کسانی که مام وطن را با تمام
عظمتش در ذهن کودکانه وکنجکاومان حای دادند وآموختند به ما که پاسبانی مرز و بوم زیبنده ی
هر آزاده ی آزاد اندیشی ست.
مردان و زنانی که نه در اردیبهشت در برف و بوران و جاده های پر پیچ خم روزگار هم از زندگی . بودن و
ماندن برایمان گفتند.
مردان وزنانی که در باران آمدند و رفتند بی چتر اما نه کسی آمدنشان را به یاد دارد و نه رفتنشان را.
همه ی ماه های سال اردیبهشت نیست بناراین از روی ادب نه به بهانه که به بهای تمام آموخته هایمان خم شویم
وبر دستانی بوسه زنیم که نشانه هاییاز ایام کودکی مان را با خود دارند.